در قرآن آمده است که: فلینظر الإنسان إلى طعامه(آیه 24-سوره عبس). یعنی: انسان به طعامش نظارت می کند و به عبارتی به لقمه اش کشیده می شود نه آنکه نگاه می کند. در اصطلاح قرآنی دیدن و نگاه کردن بر چهار نوع است: عین، بصر، نظر و رؤیت. به ترتیب عبارتند از: دیدن با چشم سر، با چشم روح، با چشم عقل و با چشم سرّ. که خداوند در مورد خودش می فرماید: أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَى(آیه 14-سوره علق). ولی درمورد عین و بصر می فرماید: لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها(آیه 179-سوره اعراف). و یا درمورد نظارت می فرماید: أَفَلا يَنْظُرُونَ إِلَى الإِبِلِ كَيْفَ خُلِقَتْ(آیه 17-سوره غاشیه). پس نظارت در طعام عبارتست از: برخورداری از حلیت یا حرمت طعام و اما طعام ممکن است مادی، معنوی، اخلاقی و یا عرفانی باشد. بقول مولانا: آدمی فربه شود از راه گوش جانور فربه شود از حلق و نوش هرنوع ورودی از راههای گوش و چشم و بینی و دهان و پوست، حلال و حرام، خروجی های متناسبی دارد: خوب و بد. در تجربه های کلینیکی هم بعنوان آثار جنبی(Side Effect) اعمال ما، مشاهده شده است که هر عملی را عکس العملی است متناسب و متقابل. یعنی: اگر بچه ای را بطور حلال خورانه پرورش دهیم مطمئناً از جسم و روان مطهر برخوردار می شود و بالعکس آن، حتی اگر بزرگی از بیت المال ارتزاق کند، دیر یا زود باید خود یا خانواده اش، ما به ازاء معادلی بپردازد. هر قدم کز سوی تو سر می زند تا رسی منزل به در در می زند
سیبی که آدم و حوّا خوردند ممنوعه و حرام بود. دعوای هابیل و قابیل سر یک اقدام حرام موجب کشته شدن هابیل شد. ما همه ظاهراً نوادگان قابیل هستیم چون هابیل ظاهراً زن و فرزندی نداشته است. حکیم فردوسی طوسی در شاهنامه ابلیس را آمر به حرامخواری ضحاک می داند گویا تا قبل از ضحاک همگان گیاهخواری می کردند و نه کشته خواری. گوشتخواری در “ضحاک” خونخواری را باب کرد و آدمیزاد را به “کشتن” مشتاق. مارهای رشد یافته از شانه های ضحاک هم خوراکشان “مغز” جوانان بوده است. حکیم طوس از این افسانه نتیجه می گیرد که شهرت و شهوت موجب نخوت و قدرت می شود. قدرت و نخوت صاحبش را کور و کر می کند. قدرتمند کور و کر برای جاودانگی اقتدارش دست به هرکاری می زند.
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
کلیه حقوق برای پروفسور باهر محفوظ است. طرح و اجرا مرتضی راشکی